چندقطعه شعر جا مانده در دفتر براي شهدا

برق نگه تر تو مي گفت حسين
دل در تب دلبر تو مي گفت حسين
آن دم كه سرت از بدنت دور افتاد
هر قطره ز حنجر تو مي گفت حسين
27 / 7 /85

در سجده ز اشك خاك را گل كردي
گل را تو ز نور خود، همه دل كردي
آن تركش بي رحم چه در گوش تو گفت
كان سان تو ز عشق رقص بسمل كردي
27 / 7 / 85


در حسرت آسمان و بالم مي سوخت
با ياد تو بودم و خيالم مي سوخت
من خسته ميان خاك ها جا ماندم
اي كاش كمي دلت به حالم مي سوخت
1 / 3 / 87

وقتي كه زمين از آسمان ياري شد
با دست شهيد نوبت بيداري شد
اين شهر چو نار و ما چو هيزم بوديم
تو آمدي و عطر بهشت جاري شد
26 / 1 / 86

چند قطعه شعر اين مدلي ديگه: يعني اميد نيست، سر بگزاريم و فاتحه؟ ، شعری به یاد شب رزم ( میشداغ ) ، برای شلمچه ، برای شهدایش، برای میزبان های ما ، دلیل ، شب شعر شهید ، غزل معرفت ، به یاد مادرش زهرا ، علی (ع) گفت ، به من می گفت از معراج اما ...
همچنين بخوانيد: چند مطلب جالب در مورد شهدا ، معرفی و زندگی نامه ی شهدا ، دلنوشته های امتدادی ها ، سيره عملي شهدا ، وصيت نامه ها و دست نوشته هاي شهدا
پيرو اين رهنمود رهبري ، اينجا نويسنده و خادم الشهداي فعال در عرصه فرهنگي مي پذيرد اینجا هم همين طور













خط شهدا خطی ممتد است که از هبوط آدم آغاز شده و تا عروج آخرین انسان ادامه خواهد داشت