نوبتم کی خواهد آمد
روزی که بی بال پرواز کنیم
و گدایان توجه مخلوقانی چون خود! از حسرت خواهند مرد
روزی که پروردگارمان ما را بپسندد
روزی که بی بال پرواز کنیم
و گدایان توجه مخلوقانی چون خود! از حسرت خواهند مرد
روزی که پروردگارمان ما را بپسندد
یک روز داشتیم معنی اسم هامونو میگفتیم
ازش پرسیدم: زینب یعنی چی؟
نگفت
خیلی اصرار کردم
نگفت
نگفتنش! کنجکاو و پیگیرم کرد
ازین ور و اون ور پرسیدم تا فهمیدم
زینب یعنی

به من بگو شهدا برای ما چه کردند
اما
از من نپرس ما برای شهدا چه کردیم
خجالت می کشم
***
وصیت نامه هاشونو برام بخون
اما
از من نپرس چقدر بهشون عمل کردم
خجالت میکشم
***
منو به
اما...
فقط شهدا بودند که ثابت شد واقعا راست گفتند...
«...مگه یادتون نیست شما وقتی اومدید تو اهواز اصلا غم می گرفتتون همه جا دست دشمن بود وقتی از اهواز می خواستیم بریم دارخوین می گفتیم یه روز می شه ما از این جاده بریم آبادان؟ بعدش گفتیم می شه ما از این جاده بریم خرمشهر؟ حالا هم می گیم می شه ما از این جاده بریم کربلا؟ بله، میشه.
و چقدر خوبه، و چقدر لذت بخشه که یه روز این دستهای آلودمون را در غرفه های ضریح اباعبدالله فرو کنیم و به امام حسین بگیم صدای " هل من ناصر ینصرنی" تو را از صحرای کربلا از، گلوهای بریده شهدا، از بدنهای قطعه قطعه شده ی اونها، از سرهای بالای نی اونها، از خیمه های در آتش سوزان شما، از اسیریه زینب کبری از تازیانه ها و شکنجه هایی که به امام سجاد وارد کردند، از قلب سوزان فاطمه زهرا، از تنهایی امام حسین، از دست های بریده ابا الفضل شنیدیم و با سراسر وجودمون، با همه آلودگی هامون، با همه پلیدی هامون، با همه سستی هامون، با همه اینها اومدیم و به برکت خون شهدا و لطف و عنایت حق موفق شدیم. حسین! امروز اومدیم دست هامون را تو ضریح تو فرو کردیم و از تو یک چیز می خواهیم، از تو می خواهیم فقط امام زمان ما، امام وقت ما، حجت ابن الحسن ما حکم سربازی ما را به دستمون دهد. »*
----------------
راست گفته بودی
بله شد! راه کربلا باز شد!
می خواستم تو سفر کربلا نائب الزیاره تون باشم
اما یادم افتاد
به زیارت امامی می رم که سر تمامی اصحاب شهیدش رو به دامن می گیره
کاش تو لحظه های عروجت، نائب الزیاره ی ما می شدی
کاش در زیارت های پی در پی بهشتی ات از حسین، نائب الزیاره ی ما باشید...
* بخشی از سخنرانی شهید مصطفی ردانی پور به نقل از وبلاگ شهید حجت الاسلام والمسلمین ردانی پور

تا زمانیکه حق و باطل هست مبارزه هست
در مبارزه بی طرف بودن معنا ندارد
گاه حتی سکوت تو، یاری گروهی از حق يا باطل محسوب شده تو را در همان گروه قرار می دهد
***
این روزها دلم از همیشه گرفته تر است
به رهبرم نامه می نویسند و تهدید می کنند
به هدفشان كه نمي رسند تهديدها را عملي مي كنند.
***
چقدر سخت شده مبارزه در اين روزها!
وقتي كسي با اسم انقلاب براي دشمنان انقلاب فرصت سازي مي كند و تو مي ماني كه بهترين راه مقابله با او چيست؟
خار در چشم و استخوان در گلو تحمل كني تا بلكه عقل به سرش برگردد و رحم به دلش و انصاف به وجدانش براي تنها انقلاب واقعا اسلامي در تمام دنيا يا مقابله كني تا بهانه اش بيشتر شود و ...؟
با همه دلم در انتظار خطبه هاي نماز جمعه ام
واي اگر رهبرم حكم جهادم دهد.

آقاي ...! خوشحالي آمريكا و اسرائيل و متعلقاتشان! و بازگشت اميد به دلهاي هميشه شكست خورده شان، بر شما مبارك.
كشته شدن هموطنانتان در فرصتي كه براي اراذل مهيا كرده ايد بر شما مبارك
مصاحبه ي همسرتان با صداي آمريكا و بي بي سي فارسي و استقبال آنها بر شما مبارك
گفته بوديد احمدي نژاد با ايستادگي مقابل اسرائيل ما را در دنيا ذليل كرده! ايستادگي در برابر آراي اكثريت مردم و اين همه عزتي كه در رسانه هاي بيگانه براي ايران در اين آشوب ها خريدي مبارك
و تنها يك سوال: اگر توهم نداريد و بر ادعايتان مدركي وجود دارد چرا مردم را به خيابان مي كشيد و جوانان را بازي مي دهيد و از دشمنان كمك مي خواهيد و از طريق مراجع قانوني اقدام نمي كنيد؟
لينكهاي مرتبط:بعد از جنگ حواسمان پرت شد انگار!
......
بعدا نوشت: دل هاي پر از آتش، قنوت هاي پر از اشك و دعا ، جمعتون جمع بود شیمون پرزتون کم بود...آقاي موسوي حواستان هست؟ كدام طرفي هستيد؟ ، حواسمان هست داريم چه بهايي مي پردازيم؟
روي پيراهن هايتان مي نوشتيد:
« مي روم تا انتقام سيلي زهرا بگيرم »
خوب مي دانستيد، اين جنگ، جنگ آب و خاك نبود،
جنگ عقيده بود.
باز شيطان كمر بسته بود تا صداي حق را خاموش كند.
اما نمي دانست
باز هم با شهادت اين صدا رساتر مي شود
و اين انقلاب ماندني تر

من نمي مانم درين جا، ننگ را كي مي پذيرم!
مي روم تا در مسير مهدي زهرا (س) بميرم
سينه هامان تنگ گشته، در به رومان باز گشته
مي روم تا انتقام سيلي زهرا (س) بگيرم
----------------
پ.ن. و این نبرد همچنان ادامه دارد، هر روز به شکلی دیگر
لينكهاي مرتبط: هر كه او همرنگ يار خويش نيست ... ، مبارز نمونه ، الگوی امروز من
منتظر ، منتظر، مهدی
خشششششششششششش
منتظر ، منتظر، مهدی
خشششششششششششششش
چرا كسي جواب نمي ده؟ چرا كسي صداشو نمي شنوه؟
اشکال از فرستنده نیست، گيرنده هاي ماست كه مشكل داره، خرابه ، كثيفه، روي موج هاي ديگه تنظيم شده
گيرنده هاي ماست كه با موج شما غريبه ست . خيلي وقته دلامونو شيطان تنظيم مي كنه. خيلي وقته ديگه صداتونو نمي شنويم...
فرستنده بی اشکاله
فرستنده تنهاست
این بار، این حاجی ماست که تنها مونده،
این بار خود سید غریبه،
منتظر ، منتظر، مهدی
![]()
کجاست ۳۱۳ طنین محکم که جواب بده:
مهدی جان بگوشم
.......................
پ.ن.
باز يك غروب جمعه، باز خجلت آنكه ما هستيم و تنهايي تو ادامه دارد...
امام صادق علیه السلام فرموده اند:هرکس دوست دارد از اصحاب قائم علیه السلام باشد باید که منتظر باشد و در این حال به پرهیزگاری و اخلاق نیکو رفتار نماید در حالیکه منتظر باشد پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش قائم علیه السلام به پا خیزد پاداش او همچون پاداش کسی خواهد بود که آن حضرت را درک کرده باشد پس کوشش کنید و در انتظار بمانید گوارا باد بر شما ای گروه مشمول رحمت خداوند.(غيبت نعماني،ص 106)
لينك مرتبط:مطالب اختصاصي براي امام زمان عج
من از پيش شما برنگشته ام
اگر پاهايم مرا برگردانده است
دلم كه پيش شما مانده است
.jpg)
دل من در شلمچه ماند با تو
هزاران بيت غربت خواند با تو
نمي گنجد شهادت در دوبيتي
چگونه مي توان فهماند! با تو
پ.ن.
دلم شده براي شما
اگر هم يادش برود،
يا شما را گم كند، با يك آهنگ برش مي گردانيد:
بر مشامم مي رسد هر لحظه بوي كربلا
اي اجل مهلت بده...
باز دلش هوايي شده بود
چند صفحه از زندگينامه يكي از شهدا رو خونده بود
![]()
اشكهاش بند نمي آمد
به نماز ايستاد
توي قنوت افتاد به التماس:
« خدايا! يا مبدل القبيح بالحسن! كمكم كن اونقدر بنده ي خوبي برات بشم، كه اجازه بدي در راهت شهيد بشم»
رفت ركوع، گفت: سبحان الله...
يادش افتاد خدا منزه هست از هر زشتي و بدي
خدا بخيل نيست
من بايد همتم زياد كنم
من بايد شروع كنم
مگر مي شود به او دل را سپرد و سر را نه!؟
دل، معيار عشق است و سر محك آن
و تو – مانده در حصار ادعا و غرق در خيالبافي هاي كودكانه –
چه مي داني از حكايت سرداران بي سر؟
چه مي داني؟

آسوده باش! تا تو اين چنيني - تا دلت اين چنين است - ، او از تو سر طلب نمي كند...
سر طلب نمي كند
تو در روز مرگي خودت آسوده باش.
تـو رفتي و من هنـوز پـابنـد تنم
از منـتظـران لـحظـه ي پـر زدنم
هرچند كه آرزويم اين است ولي
آنجا كه تويي كجا و اينجا كه منم؟
ديشب خواب ديدم دارم ازين دنيا مي رم.
ترك كردن جسم درد نداشت اما ترس چرا بيشتر به خاطر غافلگيرانه بودن و حسرت بار بودنش. باورم نمي شد وقتش رسيده و با دهاني كه باز نمي شد تمنا مي كردم كه بيشتر بمونم اما اين صدا طنين انداز بود كه لايستخرون ساعة و لايستقدمون
* امروز سي و يكم خرداده روزيكه آقا مرتضاي ما آمد تا شهرمون رو رنگ و بوي بهشت بده

آقا مرتضي! وقتي واقعا وقتش برسه به نظرت اينجا به خاكم مي سپارند يا تو قبرستان مرده ها؟
اگه همين جوري بگذره كه ...
به تو هم مي گن برادر، همه چيز كه فقط جور كردن سفر جنوب نيست من براي سفر ديگري نگرانم
برات حمد مي خونم برام حمد بخون خودشون يادمون دادند اگر براي مرده اي حمد خوندين و زنده شد تعجب نكنيد برام حمد بخون از مرده بودن خسته ام، مي ترسم بميرم بي آنكه طعم زنده بودن رو چشيده باشم
برام حمد بخون خودت خسته نميشي ازينكه اين مرده متحرك مي ياد تو جمع شما، مرده بين زنده ها آزاردهنده ست، مشمئزكننده ست، مي دونم، ولي آخه كجا برم؟
در حسرت آسمان و بالم مي سوخت
با ياد تو بودم و خيالم مي سوخت
من مرده ميان خاك ها جا ماندم !
اي كاش كمي دلت به حالم مي سوخت
امروز سي و يكم خرداده روز تولد دوباره ي شهيد مصطفي چمران
غاده فكر مي كنه خداوند از او بيش تر از بقيه حساب مي كشه ؛ چون او با مصطفي زندگي كرده با نسخه ي كوچكي از امام علي عليه السلام.
من هم وقتي نهج البلاغه رو مي خونم فكر مي كنم غاده درست فكر مي كنه
چمران! چمران! چمران! كسيكه دنيا با همه ي زيبايي ها بهش روي آورد و او حتي ذره اي الوده اش نشد.

چقدر راحت مي تونست سرش رو زير برف بكنه و خيالش راحت باشه با همكاري هاش با انجمن اسلامي تو آمريكا – كه خودش راه انداخته – و با سخراني ها و بيانيه ها و مبارزات قلمي وظيفه اش رو انجام داده و با مدرك معتبرش از دانشگاه بركلي – مدركي كه نخريده بود، مدركي كه هنوز هم گرفتنش كار هركسي نيست – براي مسلمانان افتخار باشه و با اختصاص قسمتي از درآمدش باغ هاي بهشت رو بخره و خلاصه هم دنيا رو داشته باشه هم آخرت رو!
اما دنيا نتونست تو رو فريب بده، وگرنه مي تونستي خودت رو براي زمان بعد از جنگ نگه داري تا احساس وظيفه ي شرعي ات تو رو در بين مقام ها درگير كنه و تو ...
خيلي عاشق بودي مصطفي، وگرنه بي عشق كسي نمي تونه همه ي انتخاباش خدا باشه
مگه مي شد تو شهيد نشي، مگه مي شد لحظه ي ملاقات تو با مرگ زيبا نباشه، تو كه همه ي انتخابهات هميشه و هميشه خدا بود، حتي به غاده مي گفتي در تو ، در عشق تو متوقف نشه كه براي عشق بالاتري آفريده شده ، مگه مي شد تو شهيد نشي
حالا نوبت انتخاب خداست انتخاب خدا هميشه زيباست زيبا رو انتخاب مي كنه و زيبا مي بره و تو زيبا بودي مصطفي و زيبا پركشيدي
شهادتت مبارك
مالك اشتر زمانت
زندگینامه شهید مصطفی چمران به روایت همسرش
چمران به روايت دختر «جبل عامل »
عاشق تو بود، عاشق مادرش
ذكر هميشگي اش يا زهرا بود و سربندش
قنوت هاي نمازش التماس بود براي قبولي نامش
و هق هق هاي سجده اش تمناي قبولي مزارش به راه اسلام
-----------------------------
آخر دعايش مستجاب شد
مثل تو شد
مثل مادرش

در وصيت نامه هاتان نوشته بوديد:
مبادا امام را تنها بگذاريد، جان شما و جان امام
جان ما در 14 خرداد پيش چشمانمان از پيشمان پر كشيد

فرقي عظيم است بين اشك هاي عاشقانه و اشك هاي ذليلانه
من عاشق اشك هاي 14 خردادم
اشك هايي كه ديدن تو و ياد فراق تو از دل به چشم مي آرد
تو روشن ترين تبلور وعده خدايي در عصر ما
و شهادت مي دهيم كه تو سال ها پيش از ارتحالت، شهيد بودي
و همين است كه عشق تو هر سال در قلب ها زنده تر مي شود . چه كسي شك دارد عشق مردگان پاينده نيست
و تو تا هميشه در دل ما پاينده اي امام.
-----------------------------
يادگار تو، امانت تو؛ انقلاب اسلامي، در دستهاي ماست.
برايمان دعا كن امانت دار باشيم
خدا را شكر كه سيد علي هست
خدا را شكر كه سيد علي هست
خدا را شكر كه سيد علي هست.
ما غدير انقلابمان را خائن نمي شويم، آسوده باش امام
می گفتند: شلمچه را نمی شود بنویسی، شلمچه را باید ببینی.
یکی هم می گفت: شلمچه را حیف است تنها با چشم سر ببینی، کم بهره می مانند آنان که به چشم سر اکتفا می کنند. ضرر می کنند آنان که با چشم دل شلمچه را نمی بینند.
حالا تو بگو: با چشم دلی که سالها بسته مانده، خدایا چه کنم؟
یک بار رفته ام به شلمچه، هیچ جا مثل آنجا دلم را نبرد، هیچ کجا مثل آنجا حضور شهدا را حس نکردم، هیچ جا مثل آنجا غروبش زیبا نبود. هیچ جا مثل آنجا نسیمش بوی کربلا نمی داد. هیچ جا مثل انجا ...
امسال اما امیدهای دیگر بسته ام!
خدایا یاری ام کن، نه در حد خودم، در آخرین حد توانایی ام. خدایا یاری ام کن، ارنی الاشیاء کما هی؛ خاک و هوایش را کما هی، ارنی الاحیاء کما هی؛ شهدایش را ...
من برای تو پرهیز می کنم، چشمانم را، زبانم را، دلم را، مراقبت می کنم، از من همین بر می آید ...
مهربانترین! یا عاصم من استعصمه! یا من هو بمن رجاه کریم! با بنده ی امیدوارت آن کن که از مبدل القبیح بالحسنت جاری ست.
یاری ام کن، کرامتی فرما، دستانم، قلبم، خالی و ظلمانی برنگردد.
.jpg)
هو الشاهد
هر شهید راه تو ، دلها را بیدارتر ، جان ها را مصمم تر و مقاومت را نمایان تر می کند.
هر شهید راه تو! چراغی ست که راه را، که چهره ی دوستان و دشمنان تو را روشن تر می کند.
هر شهید راه تو! آرزوی شهادت را در دلهامان شعله ور تر می کند.
ما کجا و مصداق « من ینتظر ...» اما
یا مبدل القبیح بالحسن! نالایقی ها و ناپاکی ها را از وجودمان برگیر
جانهایمان را آنچنان زیبا و خالص بگردان که بهشت شهادت در راه تو را لایق شویم.
![]()
برادر شهیدم! شهادتت مبارک
خوش به سعادتت که خار چشم دشمنان خدا بودی و خدا قبولی کارنامه ات را با شهادت امضا کرد.
از بهشت برایمان دعا کن؛ خدا انتظارمان را طولانی نکند.
![]()
چقدر بیچاره شدی اولمرت!
دست و پا می زنی و نمی فهمی گور خودت و همفکرانت را می کنی!
پاره های تن ما را زنده بگزاری بیچاره ات می کنند، شهیدشان کنی محوت می کنند. چقدر بدبختی تو
هنوز امید بسته ای نور خدا را با دهانت خاموش کنی؟
وقت کردی سری به شارون بزن که زنده یا مرده اش آنچنان مایه ی آبروریزی است که مخفیش کرده ای! شاید عبرتت شود.
![]()
رهبر مقاومت لبنان سید حسن نصرالله در تشییع پیکر عماد مغنیه به جهانیان خبر داد:
این سخن انفعالی یا عاطفی نیست؛ بلکه در لحظهای روشن و با تامل زیاد گفته میشود.
متن کامل سخنرانی سید حسن نصرالله
پيام رهبر انقلاب آیت الله خامنه ای به مناسبت شهادت عماد مغنيه
پيام رئيس جمهور دکتر محمود احمدی نژاد به مناسبت شهادت عماد مغنيه